خود خالي از همه چيز
 
درباره وبلاگ


خوش اومدین اینجا سرنوشته یه تغییر بزرگه
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



احساس تنهايي من
كاش تو پيله هامون مونده بوديم پروانه شدن كار هركسي نيست




زندگي كنار تو چقدر جذاب است  سكوت اين هياهوي بزرگه ذهنم همه چيز را به اشوب كشيده وتو چقدر در قلب كوچك من جان گرفته اي دلم هزار باور را جستجو ميكند ولي من هنوز به مرز  شناختن نرسيده ام پس تو كجاي قصه هستي چرا هرچه پيش ميروم تو را بيشتر گم ميكنم از همه چيز خسته ام از خودم از تو واز تمام خاطراتي كه ذهن بيمارم را بيمارتر ميكند كاش كنار اين همه بوي گل نام كسي بود كه دلش به وسعت دريا كه نه اسمان هم نه دلش به وسعت همه ي من جا داشت مني كه هنوز هم از كنار اين برهوت بي اب وعلف ذهنم نگذاشته ام اه باز هم حرف از گذشته شد گذشته اي كه شايد هرگز نتواند مرا رها كند چقدر مسخره اين چه حرفي بود كه از دهان عجولم پريد اين ما هستيم كه نميتوانيم گذشته ي خويش را رها كنيم گذشته اي كه با جان گرفته وما به آن پروبال داده ايماكنون در حال پرواز است ميخواهم متفاوت باشم ميخواهم با همه ي دنيا فرق كنم ميخواهم كاري كنم كارستان گاهي  همه ي خوبي ها به ذهنم حجوم مي اورد و گاهي تمام تلاشم براين است تمام بدي ها مرا رها سازدچه زندگيه پر هيجاني خودم هم  از اين تضادها خنده ام ميگيردبين خودمان باشد ولي گاهي خودم هم خودم را نميشناسم اين خود خالي از همه چيز وپرازهمه چيز.........



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, :: 16:28 ::  نويسنده : یه آشنا