درباره وبلاگ خوش اومدین اینجا سرنوشته یه تغییر بزرگه آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
احساس تنهايي من كاش تو پيله هامون مونده بوديم پروانه شدن كار هركسي نيست
شعري زيبا از حميد مصدق
شعر فروغ فرخزاد در جواب حميد مصدق
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من كرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاك و تو رفتی و هنوز، سالهاست كه در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تكرار كنان می دهد آزارم و من اندیشه كنان غرق در این پندارم كه چرا باغچه كوچك ما سیب نداشت من به تو خندیدم چون كه می دانستم تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی پدرم از پی تو تند دوید و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه پدر پیر من است من به تو خندیدم تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم بغض چشمان تو لیك لرزه انداخت به دستان من و سیب دندان زده از دست من افتاد به خاك دل من گفت: برو چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ... و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام حیرت و بغض تو تكرار كنان می دهد آزارم و من اندیشه كنان غرق در این پندارم كه چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
نظرات شما عزیزان: جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, :: 17:23 :: نويسنده : یه آشنا
|